گنجشک مفرغی

گنجشک مفرغی

نوشتن و کارگردانی و اجرا دو مقوله کاملاً جدا از هم هستند. همان درامی که نوشتم اجرا کردم و در تمرین و اجرا کم‌ترین تغییر در نمایشنامه انجام شد. نسخه فعلی نمایشنامه همان است که نوشته شد و اجرا رفت. وقتی نویسنده در اثرش با کلمات پیوند ذهنی داشته و هر واژه و دیالوگ را بارها در ذهن مرور کرده و بعد نگارش می‌کند زبان اثر صاحب یک وزن و هویت می‌شود که اجرا و تغییر یک کلمه و یا جابجایی گفتگوها مثل خط کشیدن بر یک کار خوشنویسی است که روح و روان خوشنویس را آزار می‌دهد.

گنجشک‌ مفرغی  یکی از متفاوت‌ترین آثار من است. متفاوت به چه معنی؟!…. این  جمله را در اجرای نمایش بارها شنیدم و تکرار آن برای من حالا تبدیل به یک باور شده است!

تفاوت یک امر بدیهی برای هر آفرینش‌گر است و همان‌طور که هرروز با روز دیگر تفاوت دارد و امروز ما مثل دیروز نیست هر اثر هنری هم باید با آثار قبلی تفاوت داشته باشد. وقتی به گذشته فکر می‌کنم خاطرم می‌آید که در کارهای قبل حتی در گفتگو و مصاحبه همیشه گفته‌ام که کار جدیدم متفاوت است. من برای این تفاوت همیشه کار کرده‌ام. برای همین در بین آثار و نوشته‌های من تفاوت زیادی وجود دارد. کار کودک و نوجوان می‌نویسم و یا رمان و داستان بزرگ‌سال و یا فیلمنامه نوشته‌ام. این نوع آثار چند جهان متفاوت دارد که هر کدام در نوع و شیوه و پرداخت چالش و تجربه‌های نوشتاری دل‌نشین برای نویسنده ایجاد می‌کند. من به بلوغ فکری جدیدی نرسیده‌ام و  تحول در جهان‌بینی من اتفاق نیفتاده است ولی تجربه و دانش من بیشتر شده و بدون شک این مسئله در این روند نقش داشته است. اگر تا پیش از این داستان و پیرنگ برای من برجسته‌تر از هر عنصر دیگری در نمایشنامه بود ولی در «گنجشک مفرغی» نگرش جدید در موضوع و درون‌مایه بیشتر برای من نمود داشته است.

یک تغییر و دگرگونی پیوسته از چندین سال پیش در نوشته‌های من شروع شد. دوره فکری و حتی تکنیک و روش جدیدتر که برای آن همواره تلاش می‌کنم. بعد از نمایش «پوتین‌های عمو بابا» روند و سبک و شیوه کاری من متفاوت شد. در نمایش «خروس می‌خواند» و بعدتر «چه کسی سهراب را کشت» این تغییر در شکل و محتوا بسیار مشهود شد. نمایشنامه «گنجشک مفرغی» در ادامه همان مضامین این آثار یعنی هویت انسان و معنی بودن و نبودن است. بودن یا نبودن به انگلیسی (to be or not to be) از تاثیرگذارترین و ماندگارترین بندهای ادبی ادبیات جهان است که ویلیام شکسپیر در صحنه نخست پرده سوم نمایشنامه «هملت » نوشته است. همین بند تاکنون دستمایه نگارش کارهای هنری و ادبی زیادی بوده است. شخصیت غمگین هملت میان تردید و امید جهان خود این سخنان را بر زبان خود جاری می‌کند تا تک‌گویی او به عنوان حدیث نفس وجودی انسان برای همیشه ماندگار شود. حرف‌های نریمان با جمجمه با الهام از این بند ادبی نوشته شده و ادای دین من به این نویسنده بزرگ ادبیات جهان است.

«بودن یا نبودن، مسئله این است. آیا شایسته‌تر آن است که به تیر و تازیانه تقدیر تن دهیم. یا اینکه ساز جنگ برداشته و به ستیز با مشکلات برویم تا دشواری را از میان برداریم؟!… مردن و آسودن و شاید هم خواب دیدن، سرانجام همین است و بس!… دشواری این است که در این خواب و مرگ دریابیم که رنج‌هایی که این تن خاکی می‌کشد به پایان آمده است. این نهایت و سرانجامی است که باید آرزومند آن بود. پس از آن رویاهایی به سراغ ما خواهد آمد. مردن، آسودن، و باز هم آسودن و در خویش فرو رفتن!…»

این مقدمه مدخلی برای مرور نمایش و نمایشنامه «گنجشک مفرغی» است. آنچه شاید در پس نمایشنامه و نمایش مشهود نباشد و من دوست دارم درباره آن یک مطلب تکمیل‌کننده بنویسم. اولین مواجهه هر مخاطب با یک اثر اسم و عنوان اثر است. من همیشه بیشتر از هر عنصری به اسم اثر ادبی و هنری توجه می‌کنم. اسم، شناسنامه یک کار بوده و عنوان یک اثر هویت وجودی یک کار را مشهود می‌کند. عنوان «گنجشک مفرغی» ترکیب دو کلمه است که معنی آن مضمون نمایش را در خود نهفته دارد. اسامی شخصیت‌ها هم مفهوم و رابطه خود را در کلیت اثر دارد. ثریا، نریمان، منوچ و لیلا و مهیار اسامی شخصیت‌های حاضر و یا غایب نمایشنامه است که اسم هر کدام بار معنایی خود را دارد. در این خصوص در نقد نمایش توسط «سوران حسینی» با نکته‌سنجی به این موضوع اشاره شده است. نمی‌خواهم درباره معنی این اسم ساده و ترکیب آن توضیح دهم و تعبیر خودم را به اثر سنجاق کنم. معنی و دریافت باید در اثر جاری شود و قضاوت در این مورد بر عهده من نیست.

گنجشک‌ها، این پرنده‌های دور و نزدیک بخشی از موجودات نزدیک و همیشگی در زندگی و اطراف آدم‌های زمین بوده و هستند. گنجشک‌ها در همۀ قاره‌های جهان و بیشتر در مناطق شهری زندگی می‌کنند. گنجشک پرنده‌ای کوچک با نوک کلفت و مخروطی و پاهای نسبتاً کوتاه است که اغلب پر و بال رنگارنگ ندارد. آن‌ها به‌صورت اجتماعی به سر می‌برند و در سوراخ‌های درختان و یا شکاف دیوار لانه می‌سازند. بیشتر آدم‌ها درباره گنجشک و حضورش در زندگی تجربه دارند.  اوج شلوغی گنجشک‌های خجالتی آن است که جست و خیز کنند و یا جیغ بکشند. آن هم وقتی جایی جمع می‌شوند. گنجشک‌ها در کنار هم احساس خوبی دارند. دوست داشتم شعری درباره گنجشک بنویسم که معنی واژه‌های آن بشود: «گنجشک‌ها وقت با هم بودن، خوشبخت هستند!»

کسی به این پرنده کوچولو و خجالتی توجه ندارد. در میان غول‌آجرها و سازه‌های آهنی و سیمانی شهرها، گنجشک‌ها نماد طبیعت هستند. این کوچولوهای دوست‌داشتنی یعنی گنجشک‌ها، با پرواز و جست‌وخیز همیشگی فقط در نزدیک ما هستند و انگار کسی آن‌ها را نمی‌بیند. برای همین در نمایشنامه«گنجشک مفرغی» شخصیت ثریا به نریمان می‌گوید: «خیال نمی‌کردم یه گنجشک این‌همه ارزش داشته باشه!» و نریمان جواب می‌دهد: «تو این دنیا چیز های باارزش زیادی هست که ما ازش خبر نداریم.»

نمایش «گنجشک مفرغی» بعد از مدت‌ها وقت و زمان که برای نوشتن و کارگردانی آن صرف کردم بالاخره اجرا رفت. در چند ماه تمرین و وقت نوشتن وسواس و اضطراب زیادی بر من غالب شده بود. پیش‌ترها نوشتن و کار کردن برای من بیشتر هیجان داشت تا نگرانی و دلهره! شاید این خاصیت عمر باشد که در پنجاه‌سالگی خیلی از آن راه‌ها و فرصت‌هایی که قبل‌تر جلو روی خود می‌دیدم حالا حس می‌کنم از آن عبور کرده‌ام!…

آنچه من از تئاتر آموخته‌ام و با همان عاشق این هنر یگانه شده‌ام اصالت و اندیشه است که به شکل بنیادی با هنر تئاتر عجین است. جهان تئاتر یک دریای بی‌پایان است که همه قشر و گروهی را شامل می‌شود. برای همه نوع مخاطب، تئاتر به اشکال و شیوه‌های مختلف ظهور کرده است. هنر تئاتر در چیزی که من آموخته‌ام خلاصه نمی‌شو. یک معدن بی‌انتها است این هنر….

تعبیر انسان در دایره زمین و آسمان و فکر و اندیشه زندگی مهم‌ترین دغدغه من در نگارش و پرداخت و اجرای نمایشنامه بود. «گنجشک مفرغی» درباره عشق و امید و خیال و واقعیت است. زندگی در مقابل مرگ و نیستی که خیال و رؤیا آن را می‌سازد. به قول سعدی:

بس در طَلَبت کوشش بی‌فایده کـردیم

چون طفل دوان در پی گنجشک پریده

همیشه سخت‌ترین کار برای من این بوده است که درباره نوشته و کارم توضیح بدهم. به نظرم حتی وقتی نویسنده‌ها درباره کار خود حرف می‌زنند فقط می‌خواهند رفع تکلیف کرده باشند!.. خیلی از احساس و منطق جاری در آثار هنری ریشه در ناخودآگاه خالق اثر دارد. نوشتن با الهام از زندگی و آنچه فکر می‌کنی و یا تجربه کرده‌ای فقط یک برش و نگاه فردی برای نویسنده است که در کار او جاری می‌شود. وقتی از «شل سیلور استاین» درباره تفسیر یکی از نوشته‌هایش سؤال کردند او جواب داد: «وقتی کار ساده‌ای را انجام می‌‌دهی دیگران آن را با معانی عمیق می‌آمیزند.»

«گنجشک مفرغی» نمایشی در ستایش زندگی است. بعد از سال‌ها که عاشقانه کار تئاتر می‌کنم هنوز هم دشواری و رنج این کار برای من پابرجا است. بخشی به توقع از خودم برمی‌گردد که باید بعد از این همه سال اثری را خلق کنم که با آنچه از تئاتر آموخته‌ام و باور دارم عجین باشد. بخش دیگر سختی تولید و آماده ساختن نمایشنامه برای اجرا است.

با گروه خلاق و هنرمندی که کنار من جمع شدند من حالا بهانه‌ای برای زنده شدن رؤیاها ندارم. تئاتر هنری گروهی است که خالق لحظات آن بازیگران و طراحان هستند که ما را به جهان نمایش هدایت می‌کند. برای من این موضوع اهمیت دارد که تلاش گروهی همه اعضاء نمایش بتواند «گنجشک مفرغی»  را باورپذیر و مؤثر شکل دهد.

4 دیدگاه روشن گنجشک مفرغی

  • آقای کرمی عزیز من افتخار داشتم و نمایش شما را چند روز پیش دیدم. چه کار خوب و شسته رفته‌ای بود. با همه تئاترهایی که دیده بودم فرق داشت. برای همه اجزاء تئاتر با دقت و معنی کار کرده‌اید. متن خوب و دلنشین و شاعرانه که برای من لذت بخش بود. شب خوبی را با تئاتر شما داشتم که باید ازتون تشکر کنم.

  • آقای کرمی عزیز
    مشتاقانه دنبال این هستم تهران بیام و نمایش شما رو ببینم. من همیشه از نمایش های شما خاطره زیادی دارم. این نوشته مرا کنجکاو کرد برای دیدن

  • بسیار عالی
    آقای کرمی عزیز
    مشتاقانه دنبال این هستم تهران بیام و نمایش شما رو ببینم. من همیشه از نمایش های شما خاطره زیادی دارم. این نوشته مرا کنجکاو کرد برای دیدن

  • سلام
    برای کسانی که نمایش و اجرای شما را دیده باشند این مطلب خیلی مفید است. ولی من اجرای شما ندیدم و حالا فقط حسرت می خورم. میام می بینم اجرا رو آقای کرمی

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت